عشق گم شده
باسلام خدمت دوستان عزيز.منalimwهستم مديريت وب.حدود 2ماهي بودكه من اين وب رو به روز رساني نكرده بودم اما امروز مطالبي جديد در وب گذاشتم و عنوان وب رو هم عوض كردم.اميدوارم كه لذت ببريد.راستي شمارتون هم بزاريد. گریه هایم بی صداست عشق من بی انتهاست ردپای اشک هایم را بگیر تابدانی خانه عاشق کجاست بر روي لينك روبرو كليك كنيد تا به وب نفس برويد:www.breathing.lxb.ir بي آنکه تو باشی ياد گرفته ام نفس بکشم بدون تو و به ياد تو ياد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رويای با تو بودن و جای خالي ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم تو نگرانم نشو گاهی تمام آنچه می خواهم دفتری است برای از تو نوشتن قلبی که اندوهم را بفهمد .. و دستی که گونه های ترم را نوازش دهد اینجا و تمام آنچه با من است بوی خوش تو می دهد لحظه ها رنگ تو را پوشیده اند و من، از عطر سرشار حضورت، مستم با دست های یخ زده ام بخارهای اندوه را و حضورت را به رخ لحظه های تنهایی می کشم.. گوش کن میخواهی بروی؟ خب برو… انتظار مرا وحشتی نیست شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود برو… برای چه ایستاده ایی؟ به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟ برو.. تردید نکن نفس های آخر است نترس برو… احساسم اگر نمیرد .. بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست برو… یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود پس راحت برو مسافری در راه انتظارت را میکشد طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد برو… فقط برو….. با عشق تو بی نیازم از هرچه که هست ... و با عشق تو چاره سازم هر آنچه که نیست ...
نه از خودم فرار کرده ام
نه از شما
به جستجوی کسي رفته ام که
« مثل هيچکس نيست..»
نگران نباشيد
يا با او
بازميگردم
يا او
بازم مي گرداند
تا مثل شما زندگی کنم..
ياد گرفته ام چگونه با تو باشم
جاده صدا میزند از دور قدم های تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلک ها را بتکان
کفش به پا کن و بیا
بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام تو را
مثل یک قطعه ی آواز به خود جذب کند..
پارسایی ست در آنجا که تو را خواهد گفت:
"بهترین چیز رسیدن به نگاهی ست که از حادثه ی عشق تر است .."
و نه هر خار و خسی
زندگی کرده بسی
زندگی فانوسی است
لب دریای خیال آویزان
می توان آن را دید
و نه بیش
روشن است اما
به اندازه خویش
زندگی تابلوی است نیمه راه
که ز سر منزل مقصود خبر میارد
کار او هشدار است
گر مسافر رهش بیدار است
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد
زندگی زندانی است که در آن بیشتر از زندانی زندانبان دارد
زندگی دین بزرگی است که بر گردن ماست
Power By:
LoxBlog.Com |